منظور دین توحید است در برابر ادیان شرک و بت پرستی: و او نیز بر دین پاک از دنیا رفت. (قصص الانبیاء ص 29). و شیث نیز مدتی بر دین پاک زندگانی کرد وبرادران را به اسلام دعوت کردی. (قصص الانبیاء ص 29)
منظور دین توحید است در برابر ادیان شرک و بت پرستی: و او نیز بر دین پاک از دنیا رفت. (قصص الانبیاء ص 29). و شیث نیز مدتی بر دین پاک زندگانی کرد وبرادران را به اسلام دعوت کردی. (قصص الانبیاء ص 29)
کین ناموس، هنگامی که مجلس مهستان اردوان سوم (اشک هجدهم) را ازسلطنت خلع کردند، کین نام را به پادشاهی برگزیدند ولی وی استعفا کرد و تاج را از سر خود برداشت و دوباره بر سر اردوان نهاد، (از ایران باستان ج 3 ص 2412)
کین ناموس، هنگامی که مجلس مهستان اردوان سوم (اشک هجدهم) را ازسلطنت خلع کردند، کین نام را به پادشاهی برگزیدند ولی وی استعفا کرد و تاج را از سر خود برداشت و دوباره بر سر اردوان نهاد، (از ایران باستان ج 3 ص 2412)
آنکه موجب دشمنی و عداوت گردد، آنکه میان دیگران خصومت افکند، جنگ آور، جنگجو: به هر سو که رو کرد کین ساز بود میانشان یکی آتش انداز بود، اسدی (گرشاسبنامه چ یغمائی ص 85)
آنکه موجب دشمنی و عداوت گردد، آنکه میان دیگران خصومت افکند، جنگ آور، جنگجو: به هر سو که رو کرد کین ساز بود میانْشان یکی آتش انداز بود، اسدی (گرشاسبنامه چ یغمائی ص 85)
کین دارنده، آنکه از دیگری حقد و عداوت دردل دارد، آنکه دشمنی و بغض به دل دارد: بر بهمن آوردش از رزمگاه بدو کرد کین دار چندی نگاه، فردوسی، کین مدار آنها که از کین گمرهند گورشان پهلوی کین داران نهند، مولوی، باز فروریخت عشق از در و دیوار من باز بدرّید بند اشتر کین دار من، مولوی، مده پند و مبر خونم به گردن که چشم دلبر کین دار مست است، مولوی، رجوع به کین داشتن شود
کین دارنده، آنکه از دیگری حقد و عداوت دردل دارد، آنکه دشمنی و بغض به دل دارد: برِ بهمن آوردش از رزمگاه بدو کرد کین دار چندی نگاه، فردوسی، کین مدار آنها که از کین گمرهند گورشان پهلوی کین داران نهند، مولوی، باز فروریخت عشق از در و دیوار من باز بدرّید بند اشتر کین دار من، مولوی، مده پند و مبر خونم به گردن که چشم دلبر کین دار مست است، مولوی، رجوع به کین داشتن شود